خستگی آزارم می داد. روی صندلی پارک نشستم. صدای هیاهو وبازی بچه ها بیش از هر چیز دیگری جلب توجه می کرد.
نگاهم به پسرکی افتاد که از کنار گلهای سرخ و زرد باغچه پارک رد می شد. او نگاهی به اطراف انداخت و خم شد؛ گل رزی درشت را چید و مثل برق گرفته ها از ترس باغبان پا به فرار گذاشت.
نفسم که سر جا آمد، از جایم بلند شدم تا به راه ادامه دهم.
به انتهای پارک نرسیده، گل رز دستمالی شده ای را دیدم که از ساقه شکسته بود و بی طراوت و پرپر شده روی آسفالت رها شده بود.من هم از کنارش بی تفاوت گذشتم .
در همین حال نگاهم به غنچه ای درون باغ افتاد. به یاد این بیت افتادم:
کس غنچه نهان شده در برگ را ندید
از بد حجابی است اگر عمر گل کم است
آری،غنچه همان گل است اما از آنجا که خود را در پوشش گلبرگ مخفی نگه داشته دست هر کس و ناکس به سویش دراز نمی شود.
زن هم گل است؛ اگر خود را در گلبرگ عفاف پنهان کند،سلامتی روح و جسمش تضمین می شود و اگر اهل خودنمایی برای نامحرم باشد، دست گلچین های بی وفا از هر سو به سمتش دراز خواهد شد.
چیزی که این روزها ارزشش کم شده برای خیلی ها